فریاد زیر آب

خاطرات خیس

فریاد زیر آب

خاطرات خیس

دو خط موازی . . .

دو خط موازی زاییده شدند . پسرکی در کلاس درس انها را روی کاغذ کشید .

ان وقت دو خط موازی چشمشان به هم افتاد و در همان یک نگاه قلبشان تپید و مهر

یکدگر را در سینه جای دادند.

خط اول نگاهی پر معنا به خط دومی کرد و گفت:

ما می توانیم زندگی خوبی داشته باشیم . . . خط دومی از هیجان لرزید .

خط اولی . . . و خانه ای داشته باشیم در یک صفحه دنج کاغذ،من روزها کارمیکنم

می توانم خط کنار یک جاده متروک شوم . . . یا خط کنار یک نردبان

خط دومی گفت : من هم میتوانم خط کنار یک گلدان چهار گوش گل سرخ شوم ،

یاخط یک نیمکت خالی در یک پارک کوچک و خلوت !

چه شغل شاعرانه ای . . . !

در همین لحظه معلم فریاد زد :

دو خط موازی هیچ وقت به هم نمی رسند و بچه ها تکرار کردند .

نظرات 2 + ارسال نظر
مریم کاظمین دوشنبه 12 مرداد 1383 ساعت 10:09 ب.ظ

سسسسسسسسسسلام
بی مرفت حالی نمیپرسی
خوش باش بای

دنیا دوشنبه 22 تیر 1383 ساعت 05:53 ب.ظ http://donyayeman.blogsky.com

سلام.خوبی؟.مرسی سر زدی.شاد باشی .قربانت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد