ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
یک حقیقت تلخ : من انسانم ، مانند دیگران …
کاش گوشی داشتم برای شنیدن ،
تا حرفهایم را به دور از برداشتهای شما می گفتم .
کاش چشمی داشتم که به دور از هر نیازی ساعتها به تماشایش می نشستم ،
« می تراود مهتاب
می درخشد شبتاب ... »
نمی دانم ، انگار نیاز به سفری دیگر دارم ،
سفر به خویشتن خویش ،
دور از تمام دلبستگیهایم ،
کتابهایم و هر چه جز تصرف وجودم کار دیگری نمی کند .
فرصتی نمانده است ...
کتاب کودکی ام را برگ برگ خواندم
کتاب جوانی ام را فصل فصل
یادم باشد دیوانگی ام را سطر سطر بخوانم
شاید چند برگی بیشتر نمانده نباشد ، نمی دانم ...
می خواهم رها از هر چیز بروم به دور دست
آنجا که نام از چهره ام پرواز می گیرد ،
آنجا که دیگر درد پایه های جاودانگی را به لرزه در نمی آورد ،
آنجا که زمان بی رحمانه بر تو هجوم نمی آورد ،
و دیگر فرمانبر ساعتها نیستی
آقاکیان سلام خسته نباشی داداش
ای والله وبلاگت قشنگه ومعلومه براش زحمت زیاد کشیدی
مخصوصا شعرهایت که من از آنها خیلی خوشم اومد
به من هم سر بزن خوشحال میشوم
ارادتمند:مهدی
سلام
شعر زیبایی بود .لذت بردم .
ممنون که بهم سر زدی .
منتظرت هستم .
موفق باشید .
سلام وبلاگ قشنگی دارین
من لینک شما رو گذاشتم شما هم اگه تونستین این کارو بکبید
مرسی
salam azizaam
ziba bo0d webe zibaieam dari mamno0n ke be kolbeye tanhaie man sar zadi omidvaram hamishe moafagho moayad bashi azizam babye dear
متن زیبایی بود منتظر کارای بعدیت هستم
به منم سر بزن و نظر هم بده
بای